کد مطلب:134728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:277

منطق سقیفه
محقق نمی توند منكر این مطلب شود كه رحلت پیامبر (ص) از روح قبیلگی كه همچنان در دل و جان بسیاری از مسلمان ریشه دار بوده است پرده برداشت. این روحیه خود را در كردار مردانی نشان داد كه در عرصه ی سیاسی در مدینه - بعد از رحلت پیامبر (ص) - پس از ساعاتی پا به عرصه نهاده بودند و در جهت دهی سیر حوادثی تأثیر گذاشتند كه با سرعت سر سام آور از پی هم می آمدند.

انصار در سقیفه ی بنی ساعده گرد هم آمدند تا - به دور از دیگر مسلمانان - به مسأله ی حكومت بعد از پیامبر (ص) به بحث و بررس بپردازند، آنها معتقد بودند كه حكومت حق آنان است؛ در حالی كه مخالفین آنها، گروهی از قریشی ها به راه دیگر می رفتند. البته آنها می دانستند كه پیامبر (ص) قبل از رحلت، حكومت را به علی (ع) سپرد و حضرت علی (ع) هم


با بنی هاشم و برخی از انصار كه به كفن و دفن پیامبر (ص) مشغول بودند از حوادث سقیفه كنار كشید. اما جریان تند حوادث و رقابت احزاب سیاسی در مغتنم شمردن فرصت ویژه ای كه بیشتر مسلمانان بعد از رحلت پیامبر (ص) در باب علی (ع) واداشت. عمر به هنگام خلافتش در سخنان متعددی كه با ابن عباس در این باره داشت، به توجیه این موقعیت پرداخت. [1] .

اگر به منطق به كار گرفته شده در جدلی كه در آن زمان میان مهاجران و انصار در گرفت دقت نماییم، در می یابیم كه روح قبیلگی در آن به وضوح نمایان بود؛ سخن ابوبكر كینه ها و عقده های پنهان میان اوس و خزرج را برانگیخت و وقتی كه از كشته های بین دو قبیله و از زخمهای كهنه ی درمان ناپذیر سخن می گفت، آنها را به ستیزه تشویق كرد. مثلا حباب بن منذر - خطیب انصار - را می بینیم كه به لحن جاهلی انصار را تحریك می كرد و عزمشان را جزم می نمود. زبان و گفتار مهاجران هم از این روحیه خالی نبود وقتی می گفتند:

«چه كسی در خلافت و جانشنی محمد (ص) با ما بر سر نزاع است؟ و حال آن كه ما دوستان وی و از قبیله اوییم». حوادث به همان مسیری سیر كردند كه ابوبكر ترسیم نمود و لذا انصار تحت تأثیر روح قبیلگی شعله ور شده، تقسیم شدند. سعد بن عباده ی خزرجی - نامزد [قبیله ی] خزرج برای خلافت - كناره گرفت وقتی كه قبیله ی اوس [رقیب خزرجیها] با ابوبكر بیعت كردند. [2] .

این روح قبیلگی كه خود را در روز سقیفه نشان داد، درهای فتنه را بر مسلمانان گشود. قریش از این تجربه بیرون آمد، چون معتقد بودند كه حكومت حق آنان است و


خلافت هم ارثی است به آنها باز می گردد، چون پیامبر مسلمانان از قبیله ی آنها ست. این مطلب بدترین اثر را در فهم قریش از كار كرد حكومت در اسلام داشته است. این آثار و پیامدهای آن به وضوح در روزگار خلافت عثمان ظاهر خواهد شد.


[1] طبري، ج 5، ص 31، ابن اثير، الكامل، ج 3، ص 31. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج 2، ص 57، ج 12، ص 79، 78، 21، 20، 9 و 82 در تاريخ يعقوبي آمده است: «مهاجران و انصار درباره ي علي (ع) شكي نداشتند.» قريب به همين مضمون در شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 83، آمده است همچنين رك: نظام الحكم و الاداره في الاسلام از مؤلف.

[2] خالي از لطف نخواهد اگر گفته شود، عمر هنگام بخشش و برتري دادن برخي از مسلمانان بر برخي ديگر اوس را بر خزرج ترجيح داد. رك: فتوح البلدان، ص 437. سعد بن عبادة بر روند حوادث سياسي به اين شكل اعتراض نمود و عمر و ابوبكر آشكارا او را لعن كردند و از او بيزاري جستند و از مدينه به شام تبعيد كردند و در همان جا به قتل رسيد. عمر درباره ي او چنين مي گفت: سعد را بكشيد، خداوند سعد را بكشد؛ سعد را بكشيد كه منافق است» ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 17 و 21.